معنی زیرزمینی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
زیرزمینی. [زی زَ] (ص نسبی) تحت الارضی: اشیاء زیرزمینی. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). منسوب به زیر زمین. (فرهنگ فارسی معین):
در روی زمین ز سگ دوان تر
وز زیرزمینیان نهان تر.
نظامی.
- ترن زیرزمینی، قطاری که مسیرش در زیر زمین است. مترو. (فرهنگ فارسی معین).
- عملیات زیرزمینی، عملیات مخفیانه. کارهای پنهانی. (فرهنگ فارسی معین).
آنچه در زیر زمین قرار دارد،
هرچه که در زیر زمین ساخته شود،
اشیا و موادی که از زیر زمین استخراج میشود،
دخمه، سردابه، سرداب، نقب