معنی زوری در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

زوری. (حامص) توانایی و قدرت و طاقت و نیرو. (ناظم الاطباء).

مترادف و متضاد زبان فارسی

اجباری، عنفاً، قسری، متنکراً،
(متضاد) اختیاری، دلبخواهی

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر