معنی زودرس در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

زودرس. [رَ] (نف مرکب) زودرسنده. آنچه که پیش از موقع مقرر بدست آید، مخصوصاً گل و میوه. (فرهنگ فارسی معین). آنکه زود برسد. (آنندراج):
بندد آیین دگر چون دیرتر خندد بهار
بوی گل از غنچه های زودرس نشنیده ام.
میرزا جلال (از آنندراج).

فرهنگ معین

(رَ یا رِ) (ص فا.) آن چه که پیش از موقع مقرر به دست آید.

فرهنگ عمید

آن‌که یا آنچه پیش از موقع مقرر فرابرسد،
گل یا میوه که زودتر از نوع خود به ‌دست آید،

مترادف و متضاد زبان فارسی

پیشرس،
(متضاد) دیررس

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر