معنی زهور در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

زهور. [زُ] (ع مص) روشن گردیدن چراغ. || درخشیدن قمر. || درخشیدن رخسار و روشن گردیدن آتش و بالا گرفتن آن. (از منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || قوی و بسیار گردیدن: زهرت بک ناری، کقولک وریت بک زنادی، یعنی قوت گرفت بتو آتش من و بسیار گردید. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). || متغیر گردانیدن آفتاب شتران را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || برآمدن کشت: زهر النبت، برآمد آن کشت. (ناظم الاطباء).

فرهنگ فارسی هوشیار

‎ روشن شدن چراغ، درخشیدن ماه، درخشیدن رخسار

فرهنگ فارسی آزاد

زُهُور، (زَهَرَ-یَزْهَرُ) ماه یا چراغ یا چهره و صورت: متلاءلأ و درخشان بودن- نورانی شدن- روشن شدن (آتش)، خوشرنگ شدن- تغییر رنگ دادن

زُهُوْر، شکوفه ها- گلها- خوبیها- حُسن ها- بهجت ها (مفرد‍: زَهْر و زَهْرَه)

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر