معنی زنجیل در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
زنجیل. [زِ] (معرب، اِ) معرب زنجیر فارسی است که عربان از آن فعل هم ساخته اند: زنجله بزنجیل، قیده بسلسله. رجوع به نقودالعربیه ص 47، 95، 174، و زنجیر شود.
- زنجیل الدراهم. رجوع به زنجیرالدارهم و نقودالعربیه ص 176 شود.
زنجیل. [زِ] (ع ص) مرد سست اندام و ضعیف. زئجیل. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
زنجیل. [زِ] (ع اِ) نوعی زیتون بلند. (از دزی ج 1 ص 606). || آبی که از زیتونهای بهم آنباشته بهم رسد. (دزی ایضاً).
همان زنجیر است و نوعی از آن به عنوان آلتی کوبه ای در آواهای...