معنی زشت خویی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

زشت خویی.[زِ] (حامص مرکب) بدخویی. کج خلقی. (ناظم الاطباء).عمل زشت خوی: معاسره؛ زشت خویی کردن. (منتهی الارب).
تو از زشت خویی نگفتی ورا.
بر آتش زدی جان و دیده مرا.
فردوسی.
که سگ با همه زشت خویی چو مرد
مر او را به دوزخ نخواهندبرد.
سعدی (بوستان).
اگر زشت خویی بود در سرشت
نبیند ز طاووس جز پای زشت.
سعدی (بوستان).
تندی و بدی و زشت خویی
چندانکه همی کنی نکویی.
سعدی.
رجوع به زشت خو و دیگر ترکیبهای آن شود.

فرهنگ عمید

بدخویی، بدخلقی،

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر