معنی زر کردن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
زر کردن. [زَ ک َ دَ] (مص مرکب) زر ساختن. طلاکاری کردن. به مجاز، زرگون ساختن:
زرگر رخسار من شد عشق یار سیمبر
این چنین زر کردن آری از چنان زر گر سزد.
سوزنی.
|| به مجاز، مس یا فلزی کم بها را به طلا تبدیل کردن:
چه زرها به خاک سیه درکنند
که باشد که روزی مسی زر کنند.
سعدی.
فرهنگ فارسی هوشیار
طلا کاری کردن
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.