معنی زردوزی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
زردوزی. [زَ] (حامص مرکب) عمل زردوز. (فرهنگ فارسی معین). چکن دوزی و شغل دوختن جامه رابا تارهای زر و گلابتون. (ناظم الاطباء):
به قدر شغل خود باید زدن لاف
که زردوزی نداند بوریاباف.
نظامی.
|| (اِ مرکب) محلی که در آن پارچه ٔ زری دوزند. (فرهنگ فارسی معین).
فرهنگ عمید
عمل زردوز، هنر دوختن و نقشونگار کردن بر پارچه و جامه با تارهای زر،
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.