معنی زرخرید در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

زرخرید. [زَ خ َ] (ن مف مرکب) غلام و کنیزک که خریده شده باشد. (آنندراج). هر چیز که شخص خریده باشد مانند غلام و داده. (ناظم الاطباء). درم خرید. درم خریده. مملوک. عبد. بنده. غلام زرخرید. بنده ٔزرخرید. کنیز زرخرید. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).

فرهنگ معین

(زَ. خَ) (ص مف.) غلام و کنیزی که خریده شود.

فرهنگ عمید

خریده‌شده به‌ زر، آنچه با پول خریده شده،
(اسم، صفت مفعولی) غلام یا کنیز خریده‌شده،

مترادف و متضاد زبان فارسی

برده، بنده، عبد، غلام، کنیز

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر