معنی زربی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
زربی. [زِ / زَ بی ی] (ع اِ) بالشچه و گستردنی و هرچه که گسترده و تکیه بر آن کرده شود. ج، زرابی. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به زرابی شود.
زربی. [] (اِخ) رجوع به ابویحیی زربی شود.
گویش مازندرانی
ضربی، سقف ضربی، فوری، به تندی
فرهنگ فارسی هوشیار
بالشچه، گستردنی بوب
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.