معنی زبیب بری در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

زبیب بری. [زَ بی ب ِ ب َرْ ری] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) زبیب الجبل است. (تحفه ٔ حکیم مؤمن). مویزک. مویزج. مویزه. کشمش کرکی. مویزک عسلی. دبق. مویزک کوهی. رجوع به زبیب الجبل شود.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر