معنی زبان چرب در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

زبان چرب. [زَ ن ِ چ َ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) گفتار شیرین مؤثر. (فرهنگ نظام).

زبان چرب. [زَ چ َ] (ص مرکب) صاحب زبان نرم و ملایم. چرب سخن. نرم زبان:
فریدون از آن نامداران خویش
یکی را گرانمایه تر خواند پیش
که بیداردل بود و پاکیزه مغز
زبان چرب و شایسته ٔ کار نغز.
فردوسی.
جوان زبان چرب و شیرین سخن
به از پیر نستوه گشته سخن.
فردوسی.
زبان چرب گویا و دل پردروغ
بر مرد دانا نگیرد فروغ.
فردوسی.

فرهنگ عمید

کسی که زبان چرب و نرم دارد، آن‌که سخنان شیرین و فریبنده بگوید: جوان زبان‌چرب و شیرین‌سخن / نه از پیر نستوه گشته‌کهن (فردوسی۴: ۲۵۸۷)،

فرهنگ فارسی هوشیار

شیرین زبان

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر