معنی زبان درازی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

زبان درازی. [زَ دِ] (حامص مرکب) کار زبان دراز است. (فرهنگ نظام). گستاخی. شکایت. (ناظم الاطباء). خروج از حد ادب در سخن. گستاخی در گفتار. گفتار بیرون از حد ادب. بذائت لسان. ذربت سلاطت. رجوع به زبان دراز و زبان درازی کردن شود. || پرحرفی و زیاد گویی. (ناظم الاطباء). کثرت کلام. اطاله ٔ لسان.
- زبان درازی قلم، از اوصاف قلم است. رجوع به زبان شود.

فرهنگ عمید

زبان‌دراز بودن، گستاخی در گفتار،

فرهنگ فارسی هوشیار

عمل و کیفیت زبان دراز

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر