معنی زاویة در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

زاویه. [ی َ] (ع ص) مؤنث از زوی، یزوی، زیاً؛ گردآورنده. و زاویه بمعنی رکن خانه نیز از این معنی مأخوذ است، زیرا گوئی یک قسمت از خانه را فراهم آورده است. (تاج العروس). گردآورنده. (شمس اللغات).

زاویه. [ی َ] (اِخ) (وقعه الَ...) واقدی گوید وقعه ٔ زاویه ٔ بصره در محرم سال 83 هَ. ق. رخ داد. (تاریخ طبری چ نلدکه ج 8 ص 1101). و رجوع به زاویه (یوم الَ...) شود.

زاویه. [ی َ] (اِخ) (یوم الَ...) یوم للحجاج علی عبدالرحمن بن محمدبن اشعث. (مجمع الامثال میدانی). طبری آرد: حجاج در یوم الزاویه 11هزار تن را بقتل رسانید و هیچ یک از افراد لشکرعبدالرحمن را زنده نگذاشت. جز یک تن که پسرش از کتاب حجاج بود. حجاج بدو گفت: آیا دوست داری پدرت را مورد عفو قرار دهم ؟ گفت: آری. حجاج از قتل وی صرف نظر کرد. این گروه بیشمار را حجاج بدین گونه فریب داد که بفرمود جارچیان اعلام کنند که جز چند تن از رجال و اشراف در امانند. لشکریان ابن اشعث که در حال فرار بودند از این سخن اطمینان یافتند که جز آن عده از اشراف، دیگران در امانند. همگی به جایگاه مخصوص وی روی آوردند و بدستور حجاج اسلحه ٔ خود را بزمین گذاشتند. حجاج گفت: اکنون کسی را که هیچ گونه خویشاوندی با شما ندارد امیر شما خواهم ساخت. سپس عمارهبن تمیم لخمی را به امارت بر آنان منصوب ساخت و عماره آنان را قتل عام کرد. (تاریخ طبری چ نلدکه ج 8 ص 1123). و نیز در آن کتاب آمده است: در حدیث ابی مخنف است که ابوالمخارق گوید: ما از نخستین بامداد سه شنبه نخستین روز ماه ربیعالاول 83 هَ. ق. تا صد روز تمام با حجاج نبرد سربسر کردیم و در چهارشنبه ٔ 14 جمادی الاخر همان سال ازوی شکست خوردیم. (تاریخ طبری چ نلدکه ج 8 ص 194).
مؤلف تاریخ سیستان آرد: [عبدالرحمن بن محمدبن اشعث پس از رفتن به کابل] به دل اندر همی داشت که با حجاج خلاف کند ازبدمعاملتی او وزان چیزها که زو همی موجود آمد از خونهای ناحق و بی نگرش و با وی مردم بسیار بودند... دل این مردمان نواحی بخویشتن کشید... و یاد همی کرد که آنچه حجاج همی کند نه از طریق شریعت است و از مردمان هر جای بیعت همی ستد. چون سخن فاش گشت ابی بن سفیان بن ثورالسدوسی بنزدیک حجاج شد و او را آگاه کرد... پس حجاج سپاه جمع کرد و کار ساخته کرد و برفت که عبدالرحمن اندر یابد و عبدالرحمن ساخته برفت تا بحرب حجاج شود بصره فراهم رسیدند و حجاج از بصره بود، پیش عبدالرحمن از بصره بیرون شد و عبدالرحمن آن روز به بصره بر منبر شد و کردارهای حجاج یاد کرد... اندر آن روز چهارهزار مرد عابد از عراقین بر او جمع شدند دون دیگر مردمان خلع حجاج را. باز دیگر روز رفت از پس حجاج و به زاویه حرب کردند حربی سخت و بسیار مردم کشته شد. آخر عبدالرحمن هزیمت کرد و به دیرالجماجم هشتاد و یک حرب کردند و آن هشتاد حجاج بهزیمت شد. این راه هشتاد و یکم عبدالرحمن هزیمت شد. و بیشتر یاران او کشته شد یا غرق شد و بعضی گم شد به بیابانها. از آن همه عامر الشعبی بود که به ماوراءالنهر فرا دید آمد وسعیدبن جبیر به مکه فرا دید آمد. (تاریخ سیستان چ بهار صص 115- 116).

زاویه. [ی َ] (اِخ) دهی است به واسط. (منتهی الارب). میان واسط و بصره قریه ای است بر کنار دجله که آن را زاویه گویند و روبروی آن قریه ٔ دیگری است بنام هنیئه. (از معجم البلدان).

زاویه. [ی َ] (اِخ) سیدی بن علی شریف از زاویه های معروف و بزرگ الجزائر است. (از دائره المعارف بستانی). و رجوع به زاویه شود.

زاویه. [ی َ] (اِخ) سیدی احمدبن ادریس یکی از زاویه های بسیار معروف در الجزائر است. (از دائره المعارف بستانی). و رجوع به زاویه شود.

زاویه. [ی َ] (اِخ) سیدی عبدالرحمن از زاویه های بزرگ و مشهور الجزائر است. (از دائره المعارف بستانی). و رجوع به زاویه شود.

زاویه. [ی َ] (اِخ) سیدی موسی الطنبدار از زاویه های بزرگ الجزائر است. (از دائره المعارف بستانی). و رجوع به زاویه شود.

زاویه. [ی َ] (اِخ) مقاطعه ای است در شمال لبنان و شرق طرابلس و کوهی بنام تربل در آنجا واقع است.این ناحیه اکنون جزء ایالت بترون و مشتمل است بر 29قریه و مزرعه. اهالی آنجا از موارنه، رومیها و ارتودکس ها و اندکی مسلمان تشکیل یافته. از قریه های مهم آن کوزینا، کفر حورا، کفر دلاقس، آرد، عشاش، داریا عرحیص، حالان و رشعین است. (از دائره المعارف بستانی).

زاویه. [ی َ] (اِخ) موضعی است نزدیک مدینه که در آنجا قصر انس است. (تاج العروس) (منتهی الارب). جائی است در دوفرسخی مدینه که قصر انس بن مالک رحمهاﷲ در آنجا واقع بوده است. (از معجم البلدان).

زاویه. [ی َ] (اِخ) موضعی است به اندلس. (منتهی الارب) (تاج العروس). از اقالیم اکشونیه ٔ اندلس است. (از معجم البلدان).

زاویه. [ی َ] (اِخ) موضعی است در بصره. (اقرب الموارد). موضعی است در بصره که در آن جا میان حاجیان و عبدالرحمن بن اشعث جنگ واقع شد. (منتهی الارب) (تاج العروس). موضعی است نزدیک بصره و جنگ معروف عبدالرحمن بن محمدبن اشعث با حجاج بسال 83 هَ. ق. در آنجا واقع گردیده است. (از معجم البلدان). طبری آرد: علی (ع) چون بزاویه ٔ بصره رسید (پیش از شروع جنگ جمل) چند روزی اقامت کرد... سپس از زاویه خارج گردید و در محل قصر عبیداﷲبن زیاد بسال 36 هَ. ق. با طلحه و زبیر و عایشه و لشکریان ایشان روبرو گردید. (تاریخ طبری چ نلدکه ج 6 ص 3174). خوندمیر آرد: آن حضرت بعد از طی منازل بنواحی بصره رسیده زاویه را مضرب خیام عساکر... گردانید. (حبیب السیر ج 1 ص 529). و رجوع به زاویه (وقعه الَ...) و زاویه (یوم الَ...) شود.

زاویه. [ی َ] (اِخ) قریه ای است به موصل. (تاج العروس).

فرهنگ فارسی آزاد

زاوِیَه- کُنج، گوشه- رکن خانه- گونیا، در فارسی به معانی غرفه و حجره و کاروانسرا نیز مصطلح می باشد (جمع: زَوایا)

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری