معنی زاهقة در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
زاهقه. [هَِ ق َ] (ع ص) مؤنث زاهق. (قطر المحیط) (اقرب الموارد). || راحله زاهقه؛ راحله ای است که سبقت نماید و پیشی گیرد بر دیگران. (ناظم الاطباء). || چاه عمیق. (اقرب الموارد) (قطر المحیط). رجوع به زهوق شود.
فرهنگ فارسی آزاد
زاهِقَه، مُؤَنَّث زاهِق با همان معانی- چاه گود و عمیق (جمع: زَواهِق)
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.