معنی زار و نزار در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

زار و نزار. [رُ ن ِ /ن َ] (ص مرکب) خوار و ضعیف لاغر و زبون:
ماه گاهی چو روی یار من است
گه چو من گوژپشت و زار و نزار.
قمری. (از حدائق السحر وطواط چ معین ص 19).
در میان آب و آتش همچنان سرگرم تست
این دل زار و نزار و اشکبارانم چو شمع.
حافظ.
دردمندی من سوخته ٔ زار و نزار
ظاهراً حاجت تقریر و بیان این همه نیست.
حافظ.
و رجوع به زار و نزار شود.

فرهنگ معین

(رُ نَ) (ص مر.) لاغر و ضعیف، افسرده و رنجور.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر