معنی ریزی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

ریزی. (حامص) خردی و کوچکی. مقابل درشتی. (یادداشت مؤلف). || رحمت و شفقت. (ناظم الاطباء). ریزش. بخشش و عطا. (از آنندراج). || (ص) سرشار. (ناظم الاطباء). در متن های دیگر دیده نشد.

ریزی. (حامص) حاصل مصدر از ماده ٔ مضارع ریختن (ریز).همیشه به صورت ترکیب استعمال شود، مانند: پی ریزی، توپ ریزی، خاک ریزی، ساچمه ریزی، طرح ریزی، مجسمه ریزی و غیره. رجوع به هریک از ترکیبات بالا در جای خود شود.
- پی ریزی، پی افکنی. (فرهنگ فارسی معین).
- طرح ریزی، نقشه کشی. (فرهنگ فارسی معین).

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر