معنی روی گشاده در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

روی گشاده. [گ ُ دَ / دِ] (ن مف مرکب) آنکه چهره اش بی حجاب باشد. (فرهنگ فارسی معین). طلق الوجه. برهنه روی. (یادداشت مؤلف):
روی گشاده ای صنم طاقت خلق می بری
چون پس پرده می روی پرده ٔ صبر می دری.
سعدی.
|| خندان. بشاش. (فرهنگ فارسی معین). گشاده روی.

فرهنگ معین

(گُ دِ) (ص مف.) بشاش، خوشرو.

فرهنگ فارسی هوشیار

(صفت) آنکه چهره اش بی حجاب باشد، خندان بشاش.

پیشنهادات کاربران

تازه رخ

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر