معنی رویش در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

رویش. [ی ِ] (اِمص) عمل روییدن. نمو. (فرهنگ فارسی معین) (لغات فرهنگستان). رجوع به جنگل شناسی ج 1 ص 162 و 166 و 172 شود.

فرهنگ معین

(یِ) (اِمص.) روییدن، نمو.

فرهنگ عمید

عمل روییدن، نمو،

مترادف و متضاد زبان فارسی

بالش، رشد، روییدن، نشو، نما، نمو

فرهنگ فارسی هوشیار

(اسم) عمل روییدن نمو.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر