معنی روشن جبین در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

روشن جبین. [رَ / رُ ش َ ج َ] (ص مرکب) آنکه جبین او روشن است. گشاده روی:
جبهه ٔ او را گشایشهایی از چین غضب
موج صیقل می کند روشن جبین آیینه را.
صائب (از آنندراج).
باد ز عدل شه روشن جبین
روی زمین غیرت خلد برین.
؟ (از حبیب السیر).

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر