معنی روسفید در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

روسفید. [س َ / س ِ] (ص مرکب) روسپید. ممتاز و نامدار و باشرف و برگزیده. (ناظم الاطباء). معزز و ممتاز و دولتمند. (غیاث اللغات) (از آنندراج). || درست کار. (ناظم الاطباء).
- روسفید شدن، از عهده کاری خوب برآمدن و سرافراز شدن.
- روسفید کردن، باعث سرافرازی کسی شدن. و رجوع به روسپید شود.

فرهنگ معین

(س) (ص مر.) بی گناه، صوابکار.

فرهنگ عمید

درستکار، بی‌گناه،
[مقابلِ روسیاه] سرفراز، موفق،

فرهنگ فارسی هوشیار

نشان، علامت، رسم

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر