معنی روز گذرانیدن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
روز گذرانیدن. [گ ُ ذَ دَ] (مص مرکب) دفعالوقت کردن. (از آنندراج). وقت گذراندن:
امید هیچکس به قیامت نمانده است
از بس که روزمیگذراند بهانه اش.
صائب (از آنندراج).
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.