معنی روزینه در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

روزینه. [ن َ / ن ِ] (اِ مرکب) بهره و حصه ٔ هرروزه. (ناظم الاطباء). روزی. (فرهنگ فارسی معین). || آنچه از نقد و جنس که هر روزه بشخص میرسد. || معاش یومیه. || جیره ای که هرروزه به مستحقین دهند. (ناظم الاطباء). || روزگار. زمان. دوران: آن روزینه شهر [بخارا] همانقدر بود که شهرستان است. (تاریخ بخارای نرشخی).

فرهنگ معین

(نِ) (اِمر.) روزی.

فرهنگ عمید

روزی

فرهنگ فارسی هوشیار

(صفت اسم) خوراک روزانه: رزق روزیانه روزرینه، توشه، نسیب قسمت حظ.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر