معنی رواحل در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
رواحل. [رَ ح ِ] (ع ص، اِ) ج ِ راحِله. (دهار) (اقرب الموارد) (معجم متن اللغه) (آنندراج).شتران قوی و تندرو. رجوع به راحله شود:
نگه کردم به گرد کاروانگاه
به جای خیمه و جای رواحل.
منوچهری.
(رَ حِ) [ع.] (اِ.) جِ راحله، مرکبان.
راحله
(تک: راحله) ستور بارکش (اسم) جمع راحله ستوران بارکش، مرکبان.
رَواحِل، ستوران یا شترهای سفر (مفرد: راحِلَه)