رهرو در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
(رَ هْ رُ) نک راهرو.
فرهنگ عمید
آنکه به راهی میرود، رونده، راهرونده،
(تصوف) [مجاز] سالک، زاهد، مرید،
[قدیمی] مسافر،
* رهرو ازل: (تصوف) [مجاز] سالک، طالب حق،
* رهرو آخرت: [قدیمی، مجاز] کسی که از دنیا اعراض کرده و روی به آخرت دارد،
* رهرو سحر: [قدیمی، مجاز] زاهد شبزندهدار،
حل جدول
سالک، رونده
مترادف و متضاد زبان فارسی
درویش، سالک، عارف، راهرو، راهگذر، پیسپار، رونده
فرهنگ فارسی هوشیار
سالک و مسافر، راه رونده، راهرو
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.