معنی رمشک در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

رمشک. [رَ م ِ] (اِخ) دهی است از دهستان پس کوه از بخش قاین شهرستان بیرجند واقع در 22هزارگزی جنوب خاوری قاین و 10هزارگزی غرب شوسه ٔ عمومی قاین. ناحیه ای است کوهستانی و معتدل و دارای 202 تن سکنه. شغل اهالی زراعت و قالیبافی است. آب آن از قنات تأمین می شود. محصول آن غلات و زعفران. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).

رمشک. [رِ م ِ] (اِخ) نام یکی ازدهستانهای نه گانه ٔ بخش کهنوج از شهرستان جیرفت است.این دهستان در جنوب خاوری کهنوج واقع شده و از طرف شمال به دهستان رودبار و از مشرق به دهستان بنت فنوج و از جنوب به بخش جاسک و از مغرب به دهستان مارز محدود است. کویر جازموریان در شمال این دهستان واقع شده و جنوب آن کوهستانی است. هوای کویر بسیار گرم و سوزنده و قسمت کوهستانی گرم و معتدل است. رودخانه ٔ رمشک از کوههای جنوبی سرچشمه می گیرد و پس از مشروب کردن قراء اطراف آن به کویر جازموریان فرومی ریزد. محصول عمده ٔ این دهستان خرما و برنج و ذرت است. تنباکوی آن به خوبی معروف است و به اطراف صادر می شود. این دهستان از 48 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و جمعیت آن درحدود 1700 تن و مرکز دهستان قریه ٔ رمشک و از قراء مهم آن کنگرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).

رمشک. [رِ م ِ] (اِخ) مرکز دهستان رمشک بخش کهنوج است و در سر راه مالرو فنوج به کهنوج واقع است. محلی است کوهستانی و گرمسیر. سکنه ٔ آن 500 تن است. آب آن از رودخانه تأمین می شود. محصول آن تنباکو و برنج و خرما و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. مزارع دردمکی، مزافتی و مچوجزء این ده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر