معنی رماندن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
رماندن. [رَ دَ] (مص) رم دادن. رمانیدن. تنفیر. تار کردن. تار و مار کردن. رجوع به رمانیدن شود.
فرهنگ معین
ترساندن، گریزاندن، متنفر ساختن. [خوانش: (رَ دَ) (مص م.)]
فرهنگ عمید
رم دادن، ترساندن و گریزاندن،
فرهنگ فارسی هوشیار
ترساندن و گریزاندن
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.