معنی رمادة در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

رماده. [رَ دَ] (ع مص) هلاک شدن. (تاج المصادر بیهقی) (مصادر زوزنی). هلاک. (مهذب الاسماء) (اقرب الموارد). و منه: عام الرماده.
- عام الرماده، سالی که هلاک شود در آن مال و مردمان. (مهذب الاسماء). سال هلاکی ستور و مردم و آن نام چندین سال خشکسالی متوالی است در ایام خلافت عمر که مردمان و اموال از بین رفتند. (منتهی الارب).

رماده. [رَ دَ] (اِخ) نام موضعی است در یمن. (از معجم البلدان).

رماده. [رَ دَ] (اِخ) شهری است زیبا بین برقه و اسکندریه در نزدیکی دریا دارای باره و مسجد جامع و باغها. (از معجم البلدان).

رماده. [رَ دَ] (اِخ) محله ٔ بزرگ و شهرمانندی است در بیرون حلب و متصل بدان دارای بازارها و والی مستقل. (از معجم البلدان).

رماده. [رَ دَ] (اِخ) نام محله ای است از نواحی نیشابور. (از معجم البلدان).

رماده. [رَ دَ] (اِخ) قریه ای است معروف از بلخ. (از معجم البلدان).

رماده. [رَ دَ] (اِخ) شهری بوده است در نزدیکی قرطبه. (از قاموس الاعلام ترکی).

رماده. [رَ دَ] (اِخ) نام شهری بوددر فلسطین در حوالی رمله. (از قاموس الاعلام ترکی).

رماده. [رَ دَ] (اِخ) شهری است در میانه ٔ راه بصره و مکه. (از معجم البلدان).

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری