معنی رل در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

رل. [رُ] (فرانسوی، اِ) وظیفه. عمل. || وظیفه و کاری مخصوص که هنرپیشه و یا بازیگری در اجرای نمایشنامه ای و یا داستان فیلمی بعهده دارد. || آلتی است در اتومبیل که به وسیله ٔ آن راننده اتومبیل را بهر طرف که بخواهد راهنمایی می کند. فرمان اتومبیل.

فرهنگ معین

وظیفه ای که بازیگر یا هنرپیشه بر عهده دارد، وظیفه، عمل، آلتی که راننده به وسیله آن ماشین را به هر طرف که بخواهد حرکت دهد، فرمان. [خوانش: (رُ) [فر.] (اِ.)]

فرهنگ عمید

نقشی که بازیگر در تئاتر یا سینما بر عهده دارد،
ابزاری در اتومبیل که راننده پشت آن می‌نشیند و به‌وسیلۀ آن اتومبیل را به ‌هرطرف که بخواهد می‌راند، فرمان،
واحدی برای شمارش آن‌چه به‌صورت استوانه‌ای پیچیده شده باشد: رل کاغذ،

حل جدول

فرمان خودرو

نقش بازیگر

نقش هنری

نقش هنری، فرمان خودرو، نقش بازیگر

مترادف و متضاد زبان فارسی

فرمان، عمل، کارکرد، نقش، وظیفه

فرهنگ فارسی هوشیار

طومار، لوله

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری