معنی رفو زدن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

رفو زدن. [رَ / رُ زَ دَ] (مص مرکب) رفو کردن. اصلاح و مرمت کردن دریده و رفته ٔ جامه یا پارچه را:
به چاک رفته ز دست جنون سوی دامن
به غیر سوزن مژگان که زد رفو گستاخ.
واله ٔ هروی (از آنندراج).
هر چند رفو زدیم شد چاک
این سینه همه به دوختن رفت.
ملا حیاتی گیلانی (از آنندراج).

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر