رفقة در لغت نامه دهخدا
رفقه. [رَ ق َ] (ع اِ) یا رِفقَه یا رُفقَه. گروه همسفر. ج، رِفاق و اَرفاق و رُفَق. (آنندراج) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). همراهان و یاران سفر. (دهار). گروه همراه و همدم و هم صحبت. (ناظم الاطباء).
رفقه. [رَ ق َ] (ع اِ) کاروان. (دهار). رجوع به رَفقَه یا رِفقَه یا رُفقَه شود. || کاروان. (دهار).
رفقه. [رُ ق َ] (ع اِ) ج ِ رفیق. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب). رجوع به رفیق شود.
رفقه. [رَ ف َ ق َ] (ع اِمص) برتافتگی آرنج. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب).
رفقه. [رُ ق َ] (اِخ) یا رفقاء. خواهر لابان و زوجه ٔ اسحاق بن ابراهیم است. و چون بیست سال برین نکاح سپری شد رفقه یعقوب و عیسو را تولید نمود. (از قاموس کتاب مقدس). رجوع به رفقاء شود.



