معنی رغ در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

رغ. [رَ] (اِخ) به لغت اوستا شهری را گویند که مولد اشو زردشت است. (ناظم الاطباء).

رغ. [رُ] (اِ) آروغ را گویند و آن بادی است که با صدا از راه گلو برمی آید. (برهان). مخفف آروغ است. (انجمن آرا) (از آنندراج). بادی بود که از گلو برآید و آروغ و ارغ و رچک نیز گویند. (فرهنگ خطی) (از شعوری ج 2 ورق 24). آروغ. (فرهنگ جهانگیری). آجل. رجک. (فرهنگ سروری). فواق. رجغک. رجوع به مترادفات کلمه شود.

فرهنگ معین

(رُ) (اِ.) آروغ.

فرهنگ عمید

آروغ

گویش مازندرانی

هرچیز آبکی و متعفن، مدفوع آبکی

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر