معنی رعایا در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

رعایا. [رَ] (ع اِ) ج ِ رَعیَه. (منتهی الارب) (دهار). ج ِ رعیه به معنی محکومان و نگهداشته شدگان. (آنندراج) (غیاث اللغات). در تداول رُعایاتلفظ شود. (فرهنگ فارسی معین). ج ِ رعیه به معنی قوم و عامه ٔ مردم که آنان را راعی باشد. (از اقرب الموارد): اگر زیادتر از این خواسته آید رعایا را رنج بسیار رسد. (تاریخ بیهقی ص 469 چ ادیب). و رعایا را به عدل و تخفیف مخصوص دادم. (فارسنامه ٔ ابن بلخی ص 76).... و درهای ظلم و جور بر طوایف رعایا بسته. (سندبادنامه ص 9). که رعایا از وی در ظل عنایت...و حمایت باشند. (سندبادنامه ص 6). و تحسین التفات زنگ غم و اندوه، از خاطر رعایا زدوده. (سندبادنامه ص 74). رجوع به رعیت و رعیه شود. || ج ِ رعاویه (شتر چرنده و بچرا گذاشته). (از اقرب الموارد).

فرهنگ معین

(رَ) [ع.] (اِ.) جِ رعیت.

فرهنگ عمید

رعیت

فرهنگ فارسی هوشیار

بمعنای محکومان و نگه داشته شدگان، جمع رعیت

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر