معنی رطیب در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

رطیب. [رَ] (ع ص) تر. (دهار). تروتازه و از آن است «عیش رطیب ناعم ». (از اقرب الموارد). تروتازه. ج، رِطاب. (از آنندراج) (منتهی الارب):
کنجی که برف پیش همی داشت گل گرفت
هر جویکی که خشک همی بود شد رطیب.
رودکی.
|| خرمای رسیده. ج، رِطاب. (از آنندراج) (منتهی الارب).

فرهنگ عمید

تر، تروتازه،

فرهنگ فارسی هوشیار

تر و تازه

فرهنگ فارسی آزاد

رَطِیب، تر و تازه- فراوان و پر نعمت و خوب و خوش (معیشت)

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر