معنی رضا گروس در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

رضا گروس. [رِ گ َ] (اِخ) دهی از دهستان کاکاوند بخش دلفان شهرستان خرم آباد. سکنه 120 تن. آب آن از چشمه و رود گاماسیاب. محصول آنجا غلات و لبنیات. ساکنان از طایفه ٔ غیب غلامند و در زمستان به قشلاق می روند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر