معنی رشوة در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

رشوه. [رِش ْ وَ] (ع اِ) رُشْوه. رَشْوَه. (کشاف زمخشری). پاره و رشوه ج، رشی ً [رُ شَن]، رِشَی ً، رِشَوات، رِشْوات. (از ناظم الاطباء) (منتهی الارب). آنچه برای باطل نمودن حق یا حق نمودن باطل داده شود. (ازتعریفات جرجانی) (از المنجد) (از اقرب الموارد). و در حدیث است: لعن اﷲ الراشی و المرتشی و الرائش، یعنی دهنده و گیرنده و سعی کننده را میان آنها. (منتهی الارب). رشوه دادن. (دهار). || مزد. ج، رِشی ̍، رُشی ̍، رِشَوات، رِشْوات. (ناظم الاطباء). || آنچه برای تملق داده شود. ج، رشی ً [رِ شَن ْ]، گویند: «الرشی رشاء النجاح ». (از اقرب الموارد).

رشوه. [رُش ْ وَ] (ع اِ) رَشْوه. رِشْوَه. (ناظم (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به رِشْوه و رَشْوَه شود.

رشوه. [رَش ْ وَ] (ع اِ) رُشْوه. رِشْوه. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به رِشْوه و رُشْوه شود.

فرهنگ فارسی آزاد

رُشوَه- رِشوَه- رَشوَه، مال یا پولی که به کسی بدهند تا عملی خلاف را طبق مقصود مال دهنده انجام دهد. پول یا مالی که بهمین منظور و برای جلب مساعدت به قاضی یا مأموری بدهند- (جمع: رُشیَ)

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر