معنی رخ گشاده در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
رخ گشاده. [رُ گ ُ دَ/ دِ] (ن مف مرکب) روی گشاده. بی حجاب. || بمجاز، بشاش. متبسم. خندان. مقابل عبوس:
در عطا رخ گشاده شو چو سحر
که بود چون عطیه ٔ دیگر.
مکتبی.
فرهنگ فارسی هوشیار
بی حجاب، متبسم، خندان، بشاش
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.