رخ افروختن در لغت نامه دهخدا - جدول یاب

رخ افروختن در لغت نامه دهخدا

لغت نامه دهخدا

رخ افروختن. [رُ اَ ت َ] (مص مرکب) به رنگ آوردن رخسار. برافروختن روی:
رخ چون آیت رحمت ز می افروخته ای
آتش ای گبر به قرآن زده ای به به به.
عارف قزوینی.
رجوع به رخ برافروختن شود.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر