معنی رخنه جو در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
رخنه جو. [رَ ن َ /ن ِ] (نف مرکب) جوینده ٔ رخنه و شکاف و سوراخ. || مجازاً، عیب جوی. که نقص و عیب کار را بجوید.که جویای عیب و فساد و تباهی کار باشد:
جمله گفتند ای حکیم رخنه جو
این فریب و این جفا با ما مگو.
مولوی.
فرهنگ عمید
ویژگی کسی که میتواند در امری دشوار راه گریزی پیدا کند، چارهجو، چارهگر،
رخنهکننده و فسادانگیز،
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.