معنی رخص در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

رخص. [رَ] (ع ص) نرم و نازک. گویند: غلام رخص الجسد؛ نازک اندام. (از ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج). نازک بدن. (یادداشت مؤلف). بناز پرورده. (مهذب الاسماء). هر چیز نرم. (از اقرب الموارد). نرم تر وتازه و مؤنث آن رَخْصه است. رجوع به رَخْصه شود.

رخص. [رُ] (ع مص) ارزان گردیدن نرخ. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). ارزان شدن. (مصادر اللغه ٔ زوزنی) (دهار) (از اقرب الموارد). رخص قیمت، ارزان شدن آن و صفت آن رخیص است. (از اقرب الموارد). || (اِمص) ارزانی. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (دهار): در اسواق مواضع اقامت ایشان جواهر دیگر قماشان چنان رخص گرفته است که اگر... (تاریخ جهانگشای جوینی).
- رخص و رفاه، ارزانی و آسایش و راحت. (یادداشت مؤلف).

رخص. [رُ خ َ] (ع اِ) ج ِ رُخْصه. (ناظم الاطباء): چون عالمی را بینی به رخص و تأویلات مشغول گردد بدان که از وی هیچ چیزی نیاید. (کشف المحجوب هجویری). || و نیز رخص طلب کردن سبکداشت فرمان حق بود. و رجوع به رخصه شود. || در اصطلاح شرع مقابل عزیمت. (یادداشت مؤلف).

فرهنگ معین

(رَ) [ع.] (ص.) نرم و نازک.

(رُ) [ع.] (اِمص.) ارزانی، کم بهایی.

فرهنگ عمید

ارزان شدن، ارزانی،

فرهنگ فارسی هوشیار

نرم و نازک ارزان شدن نرخ چیزی

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر