معنی رحض در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

رحض. [رَ] (ع اِ) مشک دریده. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (منتهی الارب). مشک کهنه ٔ کوچکی که آب در آن سردتر از مشکهای دیگر باشد. (ازاقرب الموارد). || توشه دان کهنه. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد).

رحض. [رَ] (ع مص) جامه شستن. (دهار) (تاج المصادر بیهقی) (از اقرب الموارد). شستن جامه و جز آن. (ناظم الاطباء). شستن چیزی. (منتهی الارب) (آنندراج). و منه الحدیث فی اوانی المشرکین: ان لم تجدوا غیرها فارحضوها بالماء. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). || عرق آوردن تب زده. (آنندراج) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رُحِض َ المحموم ُ (مجهولاً)، گرفت عرق تبدار را. (از اقرب الموارد).

فرهنگ فارسی هوشیار

‎ خوی کردن خوی کردن تپ زده، مشک دریده، توشه دان کهنه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر