ربوت در لغت نامه دهخدا
ربوت. [رَ] (اِ) هدهد. (ناظم الاطباء) (لغت فرس اسدی). پوپو. (یادداشت مرحوم دهخدا). پوپک. شانه بسر. مرغ سلیمان. پوپونک:
محال را نتوانم شنیدهزل و دروغ
که هزل گفتن کفر است در مسلمانی
سرای و قصر بزرگان طلب تو همچو ربوت
چو مار چند گزینی تو جای ویرانی.
منجیک (از لغت فرس اسدی).
ربوت. [رُ ب ُ وَ] (از ع، اِ) ربوه. رَبْوه. رُبْوه. رجوع به رِبْوه شود.
ربوت. [رِ وَ] (از ع، اِ) رَبْوه. رُبْوَت.پشته و بلندی و کوهچه. (ناظم الاطباء). جای بلند. (دهار). پشته و بلندی. (منتهی الارب) (آنندراج). تل کوچک. (مهذب الاسماء). بالای پشته. (دهار). || ده هزار درهم. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج).جماعت زیاده مانند ده هزار تن. (از اقرب الموارد).
ربوت. [رَب ْ وَ] (از ع، اِ) رِبْوَت. رُبْوَت. (ناظم الاطباء). رجوع به رِبْوَت شود. || در عرف اهل فن حساب، ده بار. (از اقرب الموارد).
ربوت. [رُب ْ وَ] (از ع، اِ) رَبْوَت. رِبْوَت. (ناظم الاطباء). رجوع به رِبْوَت شود.



