معنی ربذة در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

ربذه. [رِ ذَ] (ع اِ) مرد بی خیر. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || سربند شیشه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). || پشم پاره ٔ رنگین که بگوش و گردن شترو غیر آن آویزند. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || پارچه ٔ زن حائض. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). || هر پلیدی. ج، رِبَذ، رِباذ. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). || رکوی که زرگران پیرایه را به وی مالند تا روشن شود. ج، رِبَذ، رِباذ. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).

ربذه. [رَ ب ِ ذَ] (ع ص) لثه ربذه؛ بن دندان کم گوشت. ج، رَبِذات. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب).

ربذه. [رَ ب َ ذَ] (ع اِ) پشم پاره ای که قطران به وی مالند بر شتر. (آنندراج) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). || رکوی که زرگران پیرایه را به وی مالند تا روشن شود. || چابُق تازیانه. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || شدت. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء).

ربذه. [رَ ب َ ذَ] (اِخ) نام جایی بر چهار منزل از مدینه که خاک ابوذر غفاری آنجاست، و از آن موضع است موسی ربذی ابن عبیده و هر دو برادرش عبداﷲ ربذی و محمد ربذی. (منتهی الارب). در معجم البلدان آمده: در اوایل قرن چهارم هجری در جنگهای قرمطیان ویران شد. این قریه در سه میلی مدینه در راه حجاز وقتی که از فید بسوی مکه میروی قرار دارد. (از معجم البلدان ج 4). و رجوع به قاموس الاعلام ترکی و عقدالفرید ج 1 ص 284 و ج 5 ص 40 و 63 و 166 و 167 و نزهه القلوب ج 3 ص 168 و مجمل التواریخ و القصص ص 283 و 444 و 460 شود.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر