معنی راهزن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

راهزن. [زَ] (اِخ) ده کوچکیست از دهستان پاریز بخش مرکزی شهرستان سیرجان، واقع در 102هزارگزی شمال خاوری سعید آباد، سر راه مالرو گود احمد پسوجان. سکنه ٔ این ده 45 تن میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).

فرهنگ معین

دزدی که اموال مسافران را غارت می کند، نغمه خوان، سرودگوی. [خوانش: (زَ) (ص فا.)]

فرهنگ عمید

دزدی که در بیابان و میان راه جلو مردم را می‌گیرد و اموال آن‌ها را به زور می‌گیرد، قطاع‌الطریق، راهگیر، راهبند،

حل جدول

راهبر، دزد، سارق، طرار

سارق، دزد

قاطع طریق

گردنه گیر

مترادف و متضاد زبان فارسی

دزد، راه‌بر، راهدار، رهزن، سارق، طرار، عیار، غارتگر، قاطع‌الطریق، گردنه‌بند

فرهنگ فارسی هوشیار

(صفت) آنکه در راهها مسافران را غارت کند قاطع طریق، سرود گوی مطرب.

پیشنهادات کاربران

رهگیر

قافله زن

حرامی

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری