معنی راست اندازی در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

راست اندازی. [اَ] (حامص مرکب) عمل راست انداز. مستقیم انداختن. راست افکندن. انداختن بی انحراف و کژی. || تیر انداختن بدقت. بهدف رساندن تیر: شکار کردن و صفت راست اندازی و دلاوری او [بهرام گور] معروف است. (مجمل التواریخ والقصص).
راست اندازی چشمش بین که گر خواهد بحکم
ناوک مژگان او بر موی مژگان بگذرد.
عطار.
در نظر گاه راست اندازی
یغلقش [بیلکش] را به موی شد بازی.
نظامی.
ای همه ضرب تو به کج بازی
ضربه ای زن به راست اندازی.
نظامی.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر