معنی راحت رساندن در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

راحت رساندن. [ح َ رَ / رِ دَ] (مص مرکب) آسوده کردن. شاد کردن. (آنندراج). آسایش دادن:
گرم راحت رسانی ور گزایی
محبت بر محبت می فزایی.
سعدی (بدایع).
راحت از مال وی بخلق رسان
تا همه عمر و دولتش خواهند.
سعدی.
پسر را نکو دار و راحت رسان
که چشمش نماند بدست کسان.
سعدی (بوستان).
چو مردان ببر رنج و راحت رسان
مخنث خورد دسترنج کسان.
سعدی (بوستان).
خور و پوش و بخشای و راحت رسان
نگه می چه داری ز بهر کسان.
سعدی (بوستان).
حکما گفته اند هر که را رنجی بدل رسانیدی اگر در عقب آن صد راحت برسانی ایمن مباش. (گلستان).

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر