معنی ذیاسقوریذوس در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

ذیاسقوریذوس. (اِخ) عالم اخلاقی از مردم یونان در مائه چهارم قبل از میلاد. شاگرد ایسقرطس. از وی قطعات دو کتاب او در دست است یکی بنام اعمال و اقوال منتخبه و دیگری موسوم به اخلاق اومیروس یا اخلاق پهلوانان اشعار اومیروس و در این کتاب دوم از اعمال مردان نامی ایلیاد و ادیسه آن قسمت ها را که میتواند قدوه و امام و سرمشق فضائل باشد گرد کرده است.

ذیاسقوریذوس. (اِخ) از مردم اژه معاصر اغوسطوس. حکاک و حجاری معروف و یکی از آثار او در کتابخانه ٔ ملی فرانسه برجای است.

ذیاسقوریذوس. (اِخ) اسکندرانی. شاعر یونانی است و 39 قطعه از اشعار وی در دست است.

ذیاسقوریذوس. (اِخ) ملقب به پدانیوس طبیب یونانی مائه اول مسیحی. مولد او ظاهراً عین زربه ٔ قیلیقیه بوده است او سیاحت بسیارکرده و شاید طبیب سپاهیان بوده است و بیشتر توجه به نباتات داشته. از او کتابی بزرگ در مواد طبی در دست است که در عهد امپراطوری نرن تنظیم شده است و او غالباً از کتب قدماء نقل می کند و جالینوس بسیار از او نقل کرده است و نیز بلیناس از وی روایتها دارد و در قرون وسطی مردم یونان و لاتین و عرب این کتاب را در دست داشته و از آن منتفع میشده اند. و در تاریخ الکحما ابن قفطی آمده است: ذیاسقوریذوس. عین زربی. شامی یونانی. حکیمی حشائشی از مردم عین زربه وی پس از بقراط بوده است و از کتب وی عده ٔ کثیر تفسیر شده است و دانشمندترین کسانی باشد که در اصل علاج طب سخن گفته اند. او علامه ٔ ادویه ٔ مفرده است و تقسیم ادویه را به اجناس و انواع کند نه بدرجات (یعنی سرد و گرمی و رطوبت و پیوست از درجه ٔ یکم یا دویم و غیره) و کتاب خمس مقالات از تألیفات اوست. جالینوس گوید چهارده کتاب را در عقاقیر مفرده از اقوام مختلف تصفح کردم و کامل تر از کتاب ذیاسقوریذس نیافتم و همه ٔ کسان که پس از وی در این معنی کتاب کرده اند پیروان او باشندو او در این کتاب معانی نافع و علمی کثیر را مخلد کرده است. و معنی نام او بیونانی شجار خداست. چه ذیاسقور بدان زبان شجاربود و یذیس نام خدای تعالی است. و مراد این که او در علم حشائش و نباتات از خدا جل ذکره الهام یافته است. او را در سمائم دو کتاب نیکوست وبه وی لقب سائح فی البلاد داده اند چنانکه یحیی النحوی الاسکندرانی بکتاب خویش در مدح وی گوید: تفدیه الانفس، صاحب النفس الزکیه النافع للناس من المنفعه الجلیله المتعوب المنصوب السائح فی البلاد المقتبس لعلوم الادویه المفرده من البراری و الجزائر و البحار المصورلها، المعدد لمنافعها. و گویند دو مقاله ای که بر خمس مقالات اضافه شده منحول است - انتهی. ابن البیطار شجار و حشایشی معروف، از خمس مقالات بسیار روایت کند.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر