معنی ذونفر در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی
لغت نامه دهخدا
ذونفر. [] (اِخ) حمیری. یکی از بزرگان عرب که اسیر ابرهه بود و او عبدالمطلب را نزد ابرهه برد و شفاعت کرد. (تاریخ طبری ج 2صص 938- 939).
ذونفر. [ن َ ف َ / ن َ] (اِخ) موضعی است بر سه میل از سلیله میان آن و میان ربذه وبعضی گفته اند بر یک منزل در راه مکه در پشت ربذه است. و بسکون فاء هم روایت شده است. (معجم البلدان).
پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا
وارد حساب کاربری
خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید
ثبت نام
کنید.