معنی ذوبقر در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

ذوبقر. [ب َ ق َ] (ع اِ مرکب) سپر از پوست گاو.

ذوبقر. [ب َ ق َ] (اِخ) وادیی است میان اخیله و حمای ربذه. شاعر گوید:
اناخ بذی بقر برکه
کان علی عضدیه کتافاً.
(از المرصع ابن الاثیر).

فرهنگ فارسی هوشیار

سپر از پوست گاو.

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر