معنی ذوبطنین در فرهنگ لغات ها (دهخدا،معین و ... ) + سایر منابع اطلاعاتی

لغت نامه دهخدا

ذوبطنین. [ب َ ن َ] (ع ص مرکب، اِ مرکب) عضله ٔ ذوبطنین. دو سر آن ضخیم و لحمانی و وسط آن وتریست و بروی خود منعطف شده در قسمت فوقی و طرفی و قدامی عنق قرار گرفته. اتصالات: از خلف بشکاف ذوبطنین زائده ٔ حلمه و بکنار قدامی این زائده پیوسته از تارهای آن از فوق به تحت و از خلف بقدام و از وحشی به انسی مایل شده متصل می شوند به وتری که اول در خط عضله واقع است پس خطآن تغییر کرده بزاویه ٔ منفرجه منعطف گشته بفوق و قدام رفته محل اتصال بطن قدامی این عضله است که در تقعیر ذوبطنین در زیر زائده ٔ زنخی به فک اسفل ملتصق می گردد. مجاورات: پوشیده شده است از عضله ٔ جلدی و قص و حلمه و غده ٔ پارتید و غدد تحت فکی در میان تقعیر آن واقع و می پوشاند عضله ٔ سهمی و ضرسی لامی و سبات ظاهر و غائر و شریان وجهی (صورتی) و زبانی و وداج غائر و عصب بزرگ زبان را. عمل: رافع عظم لامیست، اگر فقط بطن خلفی آن منقبض شود آنرا بخلف و هرگاه بطن قدامی آن منقبض شود آنرا بقدام می برد. اگر عظم لامی ثابت باشد خافض فک است. عضله ٔ دوبطنی. (از تشریح میرزا علی).

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری
تصاویر